Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اس ام اس طنز

نکته

دیروز تو خیابون دیدم یه بجه سوار موتوره خوابش برده پدرشم اصلا حواصش به بچه نبود منم نزدیکش شدم گفتم اقا بجه تون ؟نشنید جند تا چراغ زدم .زد کنار گفتم :اقا بچه تون خوابش برده مراقبش باش از موتور نیفته موتوری نگاهی به عقب کرد:زد تو سرشو گفت اصغر پس مادرت کو؟؟؟؟؟

 

+نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت10:10توسط دیانا | |

مادربزرگم دیروز ازم خواست شماره دایم براش بگیرم بعد ازجند دقیقیه مادربزرگم: الو الو مادر خوبی ؟نمیشنوم جی میگی صداشو کم کن! مادر نمی شنوم جی میگی ؟گوشام سنگینه صدای نوار کم کن !

منم رفتم ببینم جریان چیه دیدم مامان بزرگم داره با اهنگ پشوازه حرف میزنه!!!!!!!!

عجب بابا

+نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت10:5توسط دیانا | |

هیچ لذتی بالاتر از خندوندن فرد در حال نماز نیست


تجربه کردی چه حالی میده!!!!!

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:42توسط دیانا | |

مشخصات واقعی

اسم : قنبر

تحصیلات : پنجم ابتدایی

متولد: ده كوره ملات آباد نوروزلو

علایق: سواری با یابو و قاطر


مشخصات فیسبوکی 

اسم: ابتین

تحصیلات : فوق لیسانس هوا وفضا

 

متولد: تهران نیاوران

علایق: اتومبیل رانی مسابقات فرمول 1 و جت اسکی

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:32توسط دیانا | |

این روزا آدم جرات نداره با یکی دردودل کنه ! یارو تا بهت ثابت نکنه از تو


 

بدبخت تره ولت نمیکنه !!!!!!!!!

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:21توسط دیانا | |

SMS اصفهانی: پیشاپیش نوروز92/93، تولدت، تولدم، پیوندتان و قدم نورسیده مبارک نور به قبرت بباره

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:8توسط دیانا | |

دقت کردین هرچی بیشتر تو مهمونیا ظرف بشوری از نظر بزرگترا خانوم تری!!

.

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:6توسط دیانا | |

تو ترافیک گیر کرده بودیم که یه BMW 530 اومد بغلمون ، به بابام گفتم بابا یه دونه از اینا بگیر !
بابام گفت ماشین ماشینه دیگه چه فرقی داره ؟
ببین الان هم ما تو ترافیک گیر کردیم هم این یارو !!!
یعنی خدا وکیلی تا حالا اینجوری قانع نشده بودم

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:4توسط دیانا | |

فقط یه ایرانی میتونه تو مهمونی تا خرخره بخوره ، بعد به سالادش سس نزنه ، بگه چاق کنندست

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:4توسط دیانا | |

پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت10:59توسط دیانا | |

شنیدم آنقدر مهم شدی که وقتی میری دستشویی مگسها به احترامت بلند میشن

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت10:49توسط دیانا | |

بسلامتی پنگون که نیم وجب قداره ولی لاتی راه میره

بسلامتی سندباد که بچه کرمانشاه نبود ولی همه دنیارو با شلوار کردی گشت

بسلامتی همه رفقایی که نه دنیاعوضشون میکنه نه من با دنیا عوضشون میکنم 

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت10:42توسط دیانا | |

 غضنفر هر روز زنگ يك كليسا رو مي‌زده و در مي‌رفته. آخر پدر روحاني شاكي ميشه،‌ يك روز پشت در كمين مي‌كنه، تا طرف زنگ مي‌زنه، ‌خرشو مي‌گيره و مي‌پرسه چيكار داري؟ يارو حول ميشه،‌ با تتپته ميگه: ببخشيد، حضرت عيسي هست؟

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت17:24توسط دیانا | |

يك شب تلوزبون فيلم سينمايي گذاشته بوده، تو فيلم مرده به زنش ميگه: شب بخير لورا. يهو تو لرستان ملت همه تلوزيون رو خاموش ميكنند، ميرن ميخوابن

 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت17:21توسط دیانا | |

- پدر: ... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!

شوهر: ...غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی میخوای بکنی؟

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:39توسط دیانا | |

*با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:37توسط دیانا | |

رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:35توسط دیانا | |

دختر: منتظرم میمونی؟

پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند

پسر: منتظرت میمونم عشقم

دختر: خیلی دوستت دارم

پسر: عاشقتم عزیزم

بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.

پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.

دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونم

پرستار :میدونی کی قلبش بهت هدیه کرد

دختر:گریه کنان چرا ؟چرا کسی به من نگفته بودم یعنی اون قلبش بهم هدیه کرده بود

پرستار:بابا رفته دستشوی الان برمیگرده

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:27توسط دیانا | |

به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:26توسط دیانا | |

ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:
ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ
ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;
ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ
ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟
 

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:24توسط دیانا | |

گواهی نامه گرفتن مامانم حدود یک سال و نیم طول کشید
قبول که شده بود افسره از مامانم خوشحال تر بود

+نوشته شده در پنج شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت15:22توسط دیانا | |

ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:
ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ
ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;
ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ
ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟
 

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:19توسط دیانا | |

*به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:56توسط دیانا | |

*با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:54توسط دیانا | |

*رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:52توسط دیانا | |

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟

پسر: آره عزیز دلم

دختر: منتظرم میمونی؟

پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند

پسر: منتظرت میمونم عشقم

دختر: خیلی دوستت دارم

پسر: عاشقتم عزیزم

بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.

پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.

دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه

به همین راحتی گذاشت و رفت؟

پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟

دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد

پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته دستشویی الان میآد

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:21توسط دیانا | |

دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو! دقت کردین!؟

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:19توسط دیانا | |

وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:18توسط دیانا | |

 بابای شما هم جلو تلویزیون خوابش می بره بعد تا تلویزیونو خاموش می کنی بیدار می شه میگه چرا خاموشش کردی؟

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت13:17توسط دیانا | |

- نمونه سوال های رایج توی همه خونه ها:

این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟

چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟

کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟

کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟

این موقع شب با کی حرف می زنی؟

چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

کی غذای منو خورده؟

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:14توسط دیانا | |

- پدر: ... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!

شوهر: ...غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی میخوای بکنی؟

+نوشته شده در چهار شنبه 21 دی 1391برچسب:,ساعت10:6توسط دیانا | |

اینجا ایران است یعنی:

ببخشید پرواز ۱۷:۴۵ چه ساعتی میشینه؟

ببخشید اتوبوس ۹:۳۰ ساعت چند حرکت میکنه ؟

ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین ؟ چنده

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت13:1توسط دیانا | |

غضنفر میخواسته از خونه بره بیرون ،  میگه : ساعت ۱۲-۱۱ میام

باباش میگه: حالا خودت به درک! اون دختره صاحاب نداره !؟


 

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت12:59توسط دیانا | |

 

’̿’̿ ̿\̵͇̿̿\з=(•̪●)=ε/̵͇̿̿/’̿’̿ ̿

………..▌……..

………./ \……..

هیچکی از جاش

تکون نخوره

یه بوس بده بیاد

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت12:54توسط دیانا | |

هـرکـاری میکنــم آیفـونـم بـه اینتـرنــت وصــل نمیشــه . . . دکمـه شـو کـه میــزنـم در خــونـه بـاز میشــه ..!! پس این ملّت چی میگن ما با آیفون میایم اینتـرنــت؟!

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت12:53توسط دیانا | |

ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻠﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﺁﻳﻔﻮﻥ ﻭ ﮔﺎﻟﻜﺴﻲ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﻜﻨﻦ

اون وقت جی ال ایکس ﻫﻢ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺕ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻛﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭﻣﻴﺎﺩ

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﻘﻴﻪ ﮔﻮﺷﻴﺎ ﺑﺎ ﺳﻴﻢ ﺑﻮﻛﺴﻞ

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت12:21توسط دیانا | |

مامانم صبح که میشه به همه میگه صبح شده بیدارشین

به من میگه صبح شود خبرت بخواب دیگه

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت12:19توسط دیانا | |

جلو تلویزیون نشسته بودم داشتم تلویزیون میدیدم گوشیمم دستم بود داشتم با صدای بلند “انگری بردز” بازی میکردم یهو مامانم برگشت بی مقدمه گفت :
نگاه کن تو رو خدا 20سال بچه بزرگ کردیم که یا تو اتاقش بشینه مانیتورو نگاه کنه لبخند بزنه واسه خودش یا گوشیشو دستش بگیره با گوشیش کفتر بازی کنه
!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت11:53توسط دیانا | |

روش درس خوندن من در ایام امتحانات :
این که نمیاد …
اینم که طولانیه ولش کن …
اینم که تابلویه جوابش چیه !
آخیش ، پاشم برم بیرون

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت11:52توسط دیانا | |

شما دختر جوونا یادتون نمیاد… ولی یه زمانى دخترا خواستگاراشونو رد میکردن

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت11:50توسط دیانا | |