Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


اس ام اس طنز

نکته

مامانم دیشب میگفت تو رو باید به یکی بدم که نه خواهر نه مادر نه پدرنه داداش داشته باشه خلاصه بی کس وکار باشه

تو با کسی سازگاری نداری  که

منم با تمام مطانت گفتم :قبوله

ولی کی بریم بهزیستی اصلا شما بزرگتری هر کدومشو تو گفتی ندید قبوله حالا کی بریم....

من:)

مامنم :o

+نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت12:42توسط دیانا | | نظر دهید

مامانم امروز با چشمای اشک آلود اومده طرفم و می گه: دخترم تو رو به جوونیت قسم،
تو رو به روح پدربزرگ مرحومت قسم، تو رو به شیر خودم قسم، دیگه قاشق تو این ظرفای تفلونِ من نکن

+نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت14:26توسط دیانا | | نظر دهید

یکی باید پیدا شود که به مادران سرزمین من بفهماند که اگر شام دیشب خوردنی بود، همان دیشب خورده میشد

+نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت19:14توسط دیانا | | نظر دهید

فقط یه ایرانی میتونه چند روز خونه یه بدبختی تلپ کنه و حسابی بریزه و بپاشه،
و یارو رو تا مرز ورشکستگی پیش ببره و وقتی برگشت خونه بگه:
“آخیییییش هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه

+نوشته شده در پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:,ساعت19:5توسط دیانا | | نظر دهید

آقا ما یه فامیل داریم که میگن وقتی بچه بود، تو ریاضی خنگ بود عجیـــب!
وقتی ابتدایی بود تو یکی از امتحانای ریاضیشون یه سوالی اومده بود که یه مربع کوچیک گذاشته بودن بعد دو طرفش دوتا عدد نوشتن که بچه ها تو مربعه علامت بزرگتر یا کوچیکتر بذارن. این اسکل هم که هیچی نمیفهمید تو مربعه نوشت بلـــه!!
من دیگه چیزی نمیگم، فقط خودتون سطح فک و فامیلو درک کنین دیگه!

+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت16:20توسط دیانا | | نظر دهید

دوستم به تلفن خونه زنگ زده میگه  خونه ای میگم پ ن پ پشت فرمونم
برگشته میگه ای بی معرفت کی ماشین خریدی و نگفتی
میگم کصافط به تلفن خونه زنگ زدی اونوقت پشت فرمون چیکار میکنم
رفیق ما داریم!؟

+نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت16:15توسط دیانا | | نظر دهید

مادربزرگم دیروز ازم خواست شماره دایم براش بگیرم بعد ازجند دقیقیه مادربزرگم: الو الو مادر خوبی ؟نمیشنوم جی میگی صداشو کم کن! مادر نمی شنوم جی میگی ؟گوشام سنگینه صدای نوار کم کن !

منم رفتم ببینم جریان چیه دیدم مامان بزرگم داره با اهنگ پشوازه حرف میزنه!!!!!!!!

عجب بابا

+نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت10:5توسط دیانا | | نظر دهید

تو ترافیک گیر کرده بودیم که یه BMW 530 اومد بغلمون ، به بابام گفتم بابا یه دونه از اینا بگیر !
بابام گفت ماشین ماشینه دیگه چه فرقی داره ؟
ببین الان هم ما تو ترافیک گیر کردیم هم این یارو !!!
یعنی خدا وکیلی تا حالا اینجوری قانع نشده بودم

+نوشته شده در جمعه 22 دی 1391برچسب:,ساعت11:4توسط دیانا | | 1 نظر

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد